به گزارش سلامت نیوز به نقل از تهران امروز ؛ بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰، 7.1 درصد خانوادههای ایرانی به صورت مستقل و تك نفره زندگی میكنند. آمار وزارت ورزش و جوانان هم در سال 1391 نشان میدهد حدود ۲۵ درصد دختران در خانههای مجردی زندگی میكنند. همچنین همین وزارتخانه اعلام كرده است در شش كلانشهر تهران، شیراز، مشهد، اصفهان، تبریز و اهواز 30 درصد جوانها زندگی مجردی دارند. آماری كه نشان میدهد جوانها ایرانی به علت مسائل اجتماعی و اقتصادی به زندگی مجردی تمایل بیشتری پیدا كردهاند، اما علت این اتفاق چیست؟
دكتر محمد زاهدیاصل عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: ما سالهاست در دوره گذار هستیم. نه جامعه صنعتی هستیم و نه سنتهایمان را كامل حفظ كردهایم. بنابراین نخبگان، مسئولان، روشنفكران، اندیشمندان و... باید برای وضعیت كنونی راه حلی پیدا كنند. جوانهای ما بین باورهای سنتی درست و غلط و تحتتاثیر فضای مجازی و رسانههای فراملی یا به اصطلاح در دهكده جهانی گیر كردهاند. خانوادههای ما نیز در چنین وضعیتی به سر میبرند. پدر و مادرها نمیدانند ازدواج جوان هاشان باید مانند گذشته تحمیلی و سنتی یا به صورت امروزی باشد. بنابراین سازمانهای ذیربط و رسانهها خصوصا رسانه ملی باید سنتهای درست را بهگونهای حفظ كنند كه با دنیای امروزی تقارن پیدا كند.
این مددكار اجتماعی عدم رغبت جوانها به ازدواج و گسترش طلاق را دو عامل مهم تجردگزینی در بین ایرانیها میداند و میگوید: در شرایط اقتصادی و اجتماعی كه جامعه ایرانی قرار دارد طبیعی است كه تجرد رو به فزونی باشد. جوانها وقتی شرایطی برای تشكیل زندگی ندارند به این نوع زندگی گرایش پیدا میكنند. همچنین بُعد نرمافزاری یا همان روحی و روانی و سختافزاری مانند مسكن، اشتغال و... بر ازدواج جوانها تاثیر بسزایی دارد. باتوجه به این دو زمینه جوانها دیگر انگیزهای برای پذیرش مسئولیت ندارند و دیدن دوام كوتاه زندگی مشترك اطرافیان دلمشغولی آنها را زیاد میكند. همچنین عدم وجود امكانی برای حداقلهای زندگی شرافتمندانه و رواج انتظارات و زندگی تشریفاتی و تجملاتی باعث فرار آنها از ازدواج شده است. در گذشته با
12 - 10 میلیون یك زندگی معمولی سر و سامان میگرفت اما امروزه چنین چیزی تقریبا غیرممكن است. بنابراین جوانها از تشكیل زندگی منصرف شده و به زندگی مجردی روی اوردهاند. به همین دلیل سن ازدواج آقایان بالای 30 سال و خانمها نزدیك به 30 سال شده است.
دكتر زاهدیاصل دهه 90را دهه تجردگزینی مینامد و ادامه میدهد: دهه 90 دهه بحران تجرد پیشبینی شده است و در مقایسه با دهه قبل (دهه 80) افزایش بسیار چشمگیری خواهد داشت و اگر به همین منوال ادامه پیدا كند در پایان دهه 90 میانگین ازدواج آقایان به 40 سالگی و خانمها به 35 سالگی خواهد رسید. چون در سنین 40 – 35 سال افراد بسیار سخت تن به ازدواج میدهند.
او ویژگیهای تجرد گزینی در دهه 90 را اینگونه بیان میكند:در دهه 90 خانواده معنای خود را از دست خواهد داد و خانواده تك نفره به وجود خواهد آمد. یعنی مرد تنها، زن تنها و در كل زندگی تنها رواج پیدا میكند. جامعه به جایی خواهد رسید كه افراد با حیوانات زندگی خواهند كرد. افراد به جای آنكه ازدواج كرده و محبت خود را به همسر و فرزند خود بدهد به حیواناتی چون سگ، گربه، پرنده و... محبت خواهد كرد. در حال حاضر همچنین چیزی در جامعه وجود دارد و جوانهای ما چنان با یك حیوان صحبت میكنند كه انگار این محبت را به بچه خود میكند. این یك زنگ خطر برای جامعه ماست. مسئولین خصوصا در وزارت ورزش و جوانان باید رسیدگی به این مسائل را نیز در دستور كار خود قرار دهند. این وزارتخانه نباید توجه خود را فقط به ورزش معطوف كرده و اسم جوانها را یدك بكشد.
این مددكار اجتماعی در مورد عواقب زندگی مجردی میگوید: با افزایش زندگی مجردی انسانها از هم دور شده، سرمایه برای جامعه سالم كم میشود و روابط كاهش پیدا میكند. زمانی میرسد كه به دلیل آنكه جوانها به صورت مجردی زندگی میكنند خواهر و برادری نخواهند داشت. اینگونه مسائل بسترساز جامعهای منزوی، انسانهای بینشاط و در خود فرورفته میشود. خداوند متعال نشاط زندگی را در زندگی مشترك و به قول معروف نمك زندگی را بچه میداند، وقتی زندگی مشترك و بچهای نباشد چه شور و هیجانی در آن خواهد بود؟ مگر یك حیوان چه مدتی میتواند خلأ یك انسان را پر كند؟ بنابراین جامعه بیمار شده و حوزه اخلاقی و سلامت اجتماعی به خطر خواهد افتاد. انسانها احساس پوچی و بیهودگی كرده به انحرافاتی مانند خودكشی، پناه بردن به تسكیندهندههای موقتی مثل موادمخدر و الكل و... روی میآورند.
دكتر زاهدیاصل سیاستهای دولت جهت زندگی سالم را هم مورد بررسی قرار داده و میافزاید: در حال حاضر دولت به هر دلیلی جامعه را به بچهدار شدن تشویق میكند و از جوانها غافل مانده است. به نظرم باید این تشویق در راستای ازدواج جوانها باشد. زیرا در دراز مدت اگر تسهیلاتی برای تربیت و امكانات لازم و درست به بچهها داده نشود فاجعهای عظیم رخ خواهد داد. زیاد شدن فرزندان یك خانواده باعث میشود كه آنها بیشتر در معرض آسیب قرار گیرند. دولت به جای تشكیل خانوادههایی كه فرزند دارند پسرها و دخترهای مظلوم را به تشكیل زندگی تشویق كرده و امكانات و تسهیلات لازم را در اختیار آنها قرار دهد. اگر زندگی این جوانها درست شكل گیرد حتما بچه هم به آن اضافه خواهد شد.
وی در مورد باورهای نسل گذشته در مورد ازدواج چنین میگوید: باورهای قدیم یا همان باورهای پدران و مادران ما اصلا غلط نیست. آنها میگویند بركت در خانهای است كه زن و شوهر و بچهای در آن وجود داشته باشد. یعنی آنها ازدواج را نعمتی الهی میدانند كه بركت خداوند را در پی خواهد داشت. اگر بتوانیم جوان هامان را هم بهگونهای پرورش دهیم كه به این حرفهای معنوی باور داشته باشند و همت كرده و ازدواج كنند حتما بركت به زندگیشان خواهد آمد. بسیاری بر این باورند كه اینگونه عقاد در دنیای امروزی جایی ندارد اما اگر یك پسر جوانی ازدواج كرده و بچه دار شود مسلما در رفتار خود تجدیدنظر كرده و بسیاری از رفتارهای عصبی و نادرست خود را حذف میكند چون خود را الگوی فرزند خود میداند. در مقابل، عواطف جوانهایی كه مجرد هستند و دلمشغولی خانواده را ندارند سیر نشده و گرههای روانی زیادی در او به وجود میآید كه امكان اعمال خطا را افزایش میدهد.
البته نمیتوان گفت همه جوانهایی كه مجردند خطاكارند اما میتواند گفت تجرد، میزان آسیبپذیری یك فرد را بیشتر میكند. نباید با تبلیغات سوء به جوانها جرأت بدهیم. مجرد بودن آسیب اجتماعی نیست ولی یك مسئله اجتماعی است كه بستری برای آسیبهای متعدد است. بسیاری از جوانها این باور اشتباه را دارند كه اگر مجرد باشند اعتماد به نفس آنها بالا خواهد رفت در صورتی كه طبق مقایسهای كه بین جوانهای مجرد و متاهل صورت گرفت، متاهلین از اعتماد به نفس بالاتری برخوردار هستند. یكی از عواملی كه بسترساز تشكیل زندگی میشود اعتماد به نفس است و در عین حال یكی از ریشههایی كه جوانهای ما جسارت ازدواج ندارند نیز عدم اعتماد به نفس است.
دكتر زاهدیاصل در مورد افرادی كه تمایل به زندگی به صورت مجردی دارند میافزاید: زمانی از بردن اسم خانه مجردی اكراه داشتیم ولی در حال حاضر این مقوله اینقدر گسترش پیدا كرده كه حتی معنی و افرادی كه در خانههای مجردی زندگی میكنند نیز تغییر كردهاند. مثلا بخشی از آدمهای بوالهوسی كه امكان اقتصادی خوبی داشته و دارند دور از خانواده و بدون آگاهی آنها یك خانه مجردی دارند كه تمام كارهای نادرست خود را در آن انجام میدهند.
نظر شما